گرگ ها ما را شگفت زده مي كنند
گرگ ها ما را شگفت زده مي كنند
گرگ ها ما را شگفت زده مي كنند
ترجمه : نيره اقباليان
"گوردن هابر" به دنبال رد گرگ هايي بود كه از 40 سال پيش آنها را مي شناخت . اما در اكتبر گذشته ، در ادامه همين جست و جو ، هواپيمايش در آلاسكا سقوط كرد و او جان باخت و بدين ترتيب ، فعاليت يكي از بزرگ ترين پژوهشگران حيات وحش خاموش شد .
هابر ، يكي از زيست شناسان مستقل ، تمامي عمر خود را صرف مطالعه رفتار و اكولوژي گرگ ها كرده بود و دغدغه وي در خصوص حيوانات امري مبرهن بود. وي در وب سايت خود نوشته است." من هنوز از ديدن آنچه در اطراف اتفاق مي افتد به شگفتي مي آيم . گرگ هايي كه در كوهستان ها ، جنگل ها و تند راه هاي شمالي زندگي مي كنند ، به شكلي اين محيط هارا غني مي كنند كه از هيچ جاندار ديگري ساخته نيست . آنها صرفا با حضورشان به عنوان يك جامعه پيشرفته ، سكناي ما بر اين سياره را نيز غنا بخشند.:
هابر شديدا با شكار اين جانوران مخالف بود و شكل انحصاري دولتي را نكوهش مي كرد. وي معتقد بود كه اين اقدامات ، قطعا طبيعت گرگ ها را تهديد مي كند.
در منطقه آلاسكا در حدود 50 درصد گرگ ها سالانه شكار شده و يا به دام مي افتند . اين امر ، اثري ناچيز بر روي تعداد آنها دارد . اما هابر با تمركز بر اندازه جوامع گرگ ها ، مي گويد اين نكته فراموش شده است كه شكار گرگ ها ، ساختار اجتماعي گله ها را مختل كرده و وابستگي ها و سنن خانوادگي ـ كه از اجزاي مهم جامعه آنهاست ـ را از بين مي برد.
هابر با وجود هزاران ساعت كاري كه صرف اين حوزه از مطالعات كرد ،اسناد محدودي را در خصوص كار خود منتشر كرد.
اكنون كه چندين ماه از مرگ ناگهاني وي مي گذرد ، اسميت و ساير زيست شناسان گرگ ها به نتايجي دست يافته اند كه بر ايده هاي هابر صحه مي گذارند.
در زمان هاي گذشته ، داستان هاي شفاهي تفكر ما از گرگ ها را شكل مي داد . اما تنها طي دو دهه گذشته ، زيست شناسان شروع به سامان دهي تصور ما از گرگ ها نمودند (باكس "فراتر از اسطوره و افسانه" را در صفحه 24 ببينيد)
علي رغم تصور ما از گرگ ها به عنوان گروه هاي وحشي و سركش، امروزه دريافته ايم كه گرگ ها پيشرفت قابل ملاحظه اي كرده و در گروه هاي خانوادگي بزرگي زندگي مي كنند كه شامل دو والد ـ كه غالبا دو عضو قوي و با تجربه هستندـ و نسل هاي بعدي آنهاست. هابر با اين بينش مي گفت گرگ هاي پيرتر ، دانش خود را به اعضاي جوان تر منتقل مي كنند؛ اما شكار شدن توسط انسان ها ، اين روند طبيعي را مختل مي كند. گرگ هاي تنهاي نجات يافته و يا جفت هاي باقي مانده ، بدون حمايت اعضاي خانواده ، بيشتر به نحو غير منتظره اي عمل كرده و نسبت به گرگ هايي كه در گله هاي پايدار زندگي مي كنند حيوانات بيشتري را مي كشند؛ لذا شكار همواره راهي ناكارآمد براي مديريت جمعيت گرگ هاست.
اثبات ادعاهاي وي سخت بود و اين امر تا حدودي به اين علت بود كه نقاط كمي از جهان ، زادگاه گرگ هاي آسيب نديده براي آزمون اين مطلب است .
پارك ملي "يلواستون" در آمريكا يكي از اين استثنائات است . گرگ خاكستري ، پس از 70 سال غيبت دوباره در سال 1995 پديدار شد . اين موقعيت ، نتيجه كنترل شديد شكارچيان در اوايل قرن بيستم بود. جمعيت آنها در حال حاضر در حال افزايش است . امروزه مشخص شده است كه اين گله ها از گله هاي نواحي تحت شكار مداوم ،متفاوت اند. اين امر به علت تعارض آنها با انسان ها و يا دام هاست .
به رغم تمهيدات حفاظتي پارك، تنها گرگ هاي محدودي بيشتر از 3 يا 4 سال عمر مي كنند. آنها طي 3 تا 4 سال در گله اي كه در آن زاده شده اند باقي مي مانند كه اين پديده اي است كه قبل هرگز در جايي ثبت نشده بود.
بنابراين گله ها ، سن هاي متفاوتي را در بر مي گيرند و غالبا شامل 11 گرگ هستند. البته بزرگ ترين گله ها ، گاهي بيشتر از 20 گرگ را نيز در بر مي گيرند.
اسميت مي گويد :" اين گله ها ، رفتارهاي بسيار متفاوتي از گله هاي ساده تر كه نزديك نواحي مسكوني انسان ها زندگي مي كنند دارند."
گرگ ها در هنگام شكار ، بين جنسيت ها تقسيم كار دارند. گرگ هاي ماده با يورش بردن به دسته هاي گوزن هاي وحشي با سرعتي بالا آنها را آزمايش مي كنند تا ضعيف ترين هدف را شناسايي كنند. سپس قوي ترين گرگ هاي نر به آنها حمله كرده و آنها را مي كشند . اين مهارت ها قطعا نيازمند تمرين است . اسميت و همكارانش پس از يك دهه مطالعات گسترده گرگ ها، به يك منحي يادگيري در گرگ هاي جوان دست يافتند. گرگ هاي يك ساله ،تقريبا 80 درصد اندازه گرگ هايي بزرگسال را دارند ، اما توانايي شكار گوزن ها در آنها از سن 2 سالگي شروع مي شود. اين در حالي است كه توانايي شناسايي و انتخاب گوزن مناسب (كه بزرگ ترين چالش ذهني گرگ هاست) تا سن 3 سالگي رشد نمي كند.
اسميت معتقد است مهارت هاي شكار از طريق مشاهده اعضاي مسن تر گله و از طريق تجربه كسب مي شوند. مقايسه ميان يلو استون و نواحي اي كه گرگ ها در آن تحت محافظت نيستند، حرف هاي هابر را مبني بر اين كه در گله هاي كوچك تر ، هر گرگ تمايل بيشتري براي كشتن حيوانات طعمه را دارد ، تاييد مي كند.
يك گروه متشكل از 5 يا 6 گرگ نمي تواند يك گوزن و يا گوزن شمالي را در يك وعده بخورد. آنها شكم هاي خود را سير كرده و سپس براي هضم غذا ، استراحت مي كنند و باقي مانده را براي لاشخورهايي نظير عقاب ها ، گرگ ها صحرايي شمال و گرگ هاي خاكستري باقي مي گذارند.
اسميت مي گويد :"آنها تنها يك بار از طعمه به عنوان غذا استفاده مي كنند. بنابراين گرگ ها براي سير كردن مجدد خود حيوان ديگري را شكار مي كنند. نتيجه اين است كه آنها با نرخي معادل نرخ شكار گله هايي با 2 برابر اعضا، شكار مي كنند."
در پارك استاني الگونكين در اونتاريوي كانادا گرگ هاي شرقي بالغ بر يك قرن تحت محافظت بوده اند. با اين وجود ، شكار در اطراف شهرهاي كوچك دو سوم علل مرگ كل گرگ ها در اوايل زمستان ـ زماني كه طعمه اصلي آنها يعني گوزن دم سفيد در جست و جوي علوفه به خارج از پارك مهاجرت مي كندـ را در بر مي گيرد.
در سال 2001 ، شكار در اطراف پارك ممنوع شد . از آن زمان "ليندا راتلج" ، نسل شناس از دانشگاه ترنت در اونتاريو، گروهي را رهبري مي كند كه هدفش شناسايي تغييرات جمعيتي گرگ هاست.
نتايج منتشر شده اخير آنها نشان مي دهد كه پس از ممنوعيت سال 2001 تعداد گرگ ها در پارك ثابت مانده است، زيرا حيوانات بيشتري به علل طبيعي مي مردند. هم چنين اين گروه ، تغييراتي سريع را در ساختار اجتماعي گرگ ها شناسايي كرد تا قبل از اين ممنوعيت ، حيوانات كمي تا سن 5 سالگي زنده مي ماندند و يك گله عادي شامل تعداد انگشت شماري از گرگ هاي نامرتبط به هم بود.
پس از يك دهه ، هم اكنون گله ها مانند گله هاي يلو استون ، متشكل از يك زوج والد ـ يك گرگ ماده و يك گرگ نر نامرتبط ـ و 2 تا 3 نسل از فرزندان هستند. اين گذار به سوي گله هاي با ثبات تر و خانواده محور ، با تغييراتي در رژيم غذايي گرگ ها همراه بوده است . تا قبل از سال 2001 ، گرگ ها با وجود وفور گوزن هاي شمالي و گوشت آنها كه معادل 6 گوزن عادي در يك حيوان بزرگ سال بود، به ندرت يك گوزن شمالي را شكار مي كردند.
البته اين امر امروز تغيير كرده است و غالبا يك گوزن شمالي منبع اوليه غذاي برخي گله ها را تشكيل مي دهد. اين بدين معني است كه گرگ هاي جوان تر ، در حال يادگيري استراتژي پيچيده تري نسبت به بزرگ ترها هستند و اين همان چيزي است كه هابر به آن مي انديشيد. همكار راتلج ، "كرن لاولس" مي گويد : "شكار طعمه بزرگ تر ، نيازمند مهارت بيشتر و يادگيري اجتماعي به عنوان بخشي از زندگي شكارچي هاست."
گرگ هاي ناحيه محافظت شده الگونكين به روشني تغيير رفتار داده اند. هابر معتقد بود كه اجازه دادن به گرگ ها براي بروز رفتارهاي اجتماعي طبيعي ، هم گرگ ها و هم محيط زيست را منتفع مي سازد.
مطالعات پارك يلواستون و پارك ملي بنف در آلبرتاي كانادا نشان داده اند كه گله هاي صدمه نديده گرگ ها ، منجر به افزايش تنوع گياهان و پرندگان نغمه سرا شده اند.
هابر معتقد بود كه دليل موجهي براي كشتن گرگ ها وجود ندارد و مديران حيات وحش با يكسان تلقي كردن گرگ هاي بسيار اجتماعي با گوزن هاي وحشي ، اشتباه بزرگي را مرتكب مي شوند.
همزمان با رشد تدريجي تعداد گرگ هاي امريكاي شمالي و ممنوعيت شكار ، ايده هاي هابر مورد آزمون قرار مي گيرند.
وي مدافع سرسخت محدوديت شكار در پاك ملي بود. اما در 6 مارس ، مقالات آلاسكا ممنوعيت شكار گرگ هاي را در خارج از محدوده شرقي پارك لغو كردند.
در تاريخ 3 اكتبر شكارچيان يكي از گرگ هايي را كه از قطعه اي راديويي به گردن داشت و به مدت 5 سال از 7 سال تحت بررسي و مطالعه گروه اسميت بود را شكار كردند.
طي 4 هفته بعد ، جفت و دو گرگ ديگر از همان گله نيز شكار شدند. تمامي گرگ هايي كه گردن بند راديويي داشتند و اكثر گرگ هاي با تجربه گله ، در حال حاضر مرده اند. اين در حالي است كه سرنوشت ساير اعضاي باقي مانده هنوز مشخص نيست . در واكنش به شكار گرگ ها ، عكس العمل ها در اين خصوص شدت يافته اند.
"ويليام رابيل"، از دانشگاه ارگون ، مي گويد بايستي ناحيه حفاظت شده بزرگي در اطراف پارك تعبيه شود تا گرگ هاي درون پارك ، شكار نشوند. اين گرگ ها ، به حفظ تعادل اكوسيستم پارك كمك مي كنند. اگر گرگ هاي پارك شكار شوند، ساير گرگ ها قطعا تغيير رفتار خواهند داد.
راتلج و اعضاي گروه او از سياست هاي حفاظت گرگ ها دفاع كرده و پويايي هاي اجتماعي حيوانات را نيز مورد ملاحظه قرار مي دهند. وي مي گويد : "ساختار اجتماعي خانواده محور گرگ ها طي ميليون ها سال تكامل يافته است."
جست و جوي فوايد اين نوع رفتار براي گرگ ها و دنياي اطراف آنها ناشناخته مانده است اما اين رفتارها بدون شك ، بخشي از زندگي طبيعي آنهاست.
هابر و گفت و گويي كه ژانويه 2009 به چاپ رسيد ، تاييد كرده بود كه گروه هاي پيچيده خانوادگي گرگ ها ، چيزي است كه آنها را از ساير حيوانات متمايز مي سازد.
منابع:
نيوساينتيست ، 12 ژوئن 2010
دانشمند شماره 566
/ع
هابر ، يكي از زيست شناسان مستقل ، تمامي عمر خود را صرف مطالعه رفتار و اكولوژي گرگ ها كرده بود و دغدغه وي در خصوص حيوانات امري مبرهن بود. وي در وب سايت خود نوشته است." من هنوز از ديدن آنچه در اطراف اتفاق مي افتد به شگفتي مي آيم . گرگ هايي كه در كوهستان ها ، جنگل ها و تند راه هاي شمالي زندگي مي كنند ، به شكلي اين محيط هارا غني مي كنند كه از هيچ جاندار ديگري ساخته نيست . آنها صرفا با حضورشان به عنوان يك جامعه پيشرفته ، سكناي ما بر اين سياره را نيز غنا بخشند.:
هابر شديدا با شكار اين جانوران مخالف بود و شكل انحصاري دولتي را نكوهش مي كرد. وي معتقد بود كه اين اقدامات ، قطعا طبيعت گرگ ها را تهديد مي كند.
در منطقه آلاسكا در حدود 50 درصد گرگ ها سالانه شكار شده و يا به دام مي افتند . اين امر ، اثري ناچيز بر روي تعداد آنها دارد . اما هابر با تمركز بر اندازه جوامع گرگ ها ، مي گويد اين نكته فراموش شده است كه شكار گرگ ها ، ساختار اجتماعي گله ها را مختل كرده و وابستگي ها و سنن خانوادگي ـ كه از اجزاي مهم جامعه آنهاست ـ را از بين مي برد.
هابر با وجود هزاران ساعت كاري كه صرف اين حوزه از مطالعات كرد ،اسناد محدودي را در خصوص كار خود منتشر كرد.
اكنون كه چندين ماه از مرگ ناگهاني وي مي گذرد ، اسميت و ساير زيست شناسان گرگ ها به نتايجي دست يافته اند كه بر ايده هاي هابر صحه مي گذارند.
در زمان هاي گذشته ، داستان هاي شفاهي تفكر ما از گرگ ها را شكل مي داد . اما تنها طي دو دهه گذشته ، زيست شناسان شروع به سامان دهي تصور ما از گرگ ها نمودند (باكس "فراتر از اسطوره و افسانه" را در صفحه 24 ببينيد)
علي رغم تصور ما از گرگ ها به عنوان گروه هاي وحشي و سركش، امروزه دريافته ايم كه گرگ ها پيشرفت قابل ملاحظه اي كرده و در گروه هاي خانوادگي بزرگي زندگي مي كنند كه شامل دو والد ـ كه غالبا دو عضو قوي و با تجربه هستندـ و نسل هاي بعدي آنهاست. هابر با اين بينش مي گفت گرگ هاي پيرتر ، دانش خود را به اعضاي جوان تر منتقل مي كنند؛ اما شكار شدن توسط انسان ها ، اين روند طبيعي را مختل مي كند. گرگ هاي تنهاي نجات يافته و يا جفت هاي باقي مانده ، بدون حمايت اعضاي خانواده ، بيشتر به نحو غير منتظره اي عمل كرده و نسبت به گرگ هايي كه در گله هاي پايدار زندگي مي كنند حيوانات بيشتري را مي كشند؛ لذا شكار همواره راهي ناكارآمد براي مديريت جمعيت گرگ هاست.
اثبات ادعاهاي وي سخت بود و اين امر تا حدودي به اين علت بود كه نقاط كمي از جهان ، زادگاه گرگ هاي آسيب نديده براي آزمون اين مطلب است .
پارك ملي "يلواستون" در آمريكا يكي از اين استثنائات است . گرگ خاكستري ، پس از 70 سال غيبت دوباره در سال 1995 پديدار شد . اين موقعيت ، نتيجه كنترل شديد شكارچيان در اوايل قرن بيستم بود. جمعيت آنها در حال حاضر در حال افزايش است . امروزه مشخص شده است كه اين گله ها از گله هاي نواحي تحت شكار مداوم ،متفاوت اند. اين امر به علت تعارض آنها با انسان ها و يا دام هاست .
به رغم تمهيدات حفاظتي پارك، تنها گرگ هاي محدودي بيشتر از 3 يا 4 سال عمر مي كنند. آنها طي 3 تا 4 سال در گله اي كه در آن زاده شده اند باقي مي مانند كه اين پديده اي است كه قبل هرگز در جايي ثبت نشده بود.
بنابراين گله ها ، سن هاي متفاوتي را در بر مي گيرند و غالبا شامل 11 گرگ هستند. البته بزرگ ترين گله ها ، گاهي بيشتر از 20 گرگ را نيز در بر مي گيرند.
اسميت مي گويد :" اين گله ها ، رفتارهاي بسيار متفاوتي از گله هاي ساده تر كه نزديك نواحي مسكوني انسان ها زندگي مي كنند دارند."
گرگ ها در هنگام شكار ، بين جنسيت ها تقسيم كار دارند. گرگ هاي ماده با يورش بردن به دسته هاي گوزن هاي وحشي با سرعتي بالا آنها را آزمايش مي كنند تا ضعيف ترين هدف را شناسايي كنند. سپس قوي ترين گرگ هاي نر به آنها حمله كرده و آنها را مي كشند . اين مهارت ها قطعا نيازمند تمرين است . اسميت و همكارانش پس از يك دهه مطالعات گسترده گرگ ها، به يك منحي يادگيري در گرگ هاي جوان دست يافتند. گرگ هاي يك ساله ،تقريبا 80 درصد اندازه گرگ هايي بزرگسال را دارند ، اما توانايي شكار گوزن ها در آنها از سن 2 سالگي شروع مي شود. اين در حالي است كه توانايي شناسايي و انتخاب گوزن مناسب (كه بزرگ ترين چالش ذهني گرگ هاست) تا سن 3 سالگي رشد نمي كند.
اسميت معتقد است مهارت هاي شكار از طريق مشاهده اعضاي مسن تر گله و از طريق تجربه كسب مي شوند. مقايسه ميان يلو استون و نواحي اي كه گرگ ها در آن تحت محافظت نيستند، حرف هاي هابر را مبني بر اين كه در گله هاي كوچك تر ، هر گرگ تمايل بيشتري براي كشتن حيوانات طعمه را دارد ، تاييد مي كند.
يك گروه متشكل از 5 يا 6 گرگ نمي تواند يك گوزن و يا گوزن شمالي را در يك وعده بخورد. آنها شكم هاي خود را سير كرده و سپس براي هضم غذا ، استراحت مي كنند و باقي مانده را براي لاشخورهايي نظير عقاب ها ، گرگ ها صحرايي شمال و گرگ هاي خاكستري باقي مي گذارند.
اسميت مي گويد :"آنها تنها يك بار از طعمه به عنوان غذا استفاده مي كنند. بنابراين گرگ ها براي سير كردن مجدد خود حيوان ديگري را شكار مي كنند. نتيجه اين است كه آنها با نرخي معادل نرخ شكار گله هايي با 2 برابر اعضا، شكار مي كنند."
نظم جديد
در پارك استاني الگونكين در اونتاريوي كانادا گرگ هاي شرقي بالغ بر يك قرن تحت محافظت بوده اند. با اين وجود ، شكار در اطراف شهرهاي كوچك دو سوم علل مرگ كل گرگ ها در اوايل زمستان ـ زماني كه طعمه اصلي آنها يعني گوزن دم سفيد در جست و جوي علوفه به خارج از پارك مهاجرت مي كندـ را در بر مي گيرد.
در سال 2001 ، شكار در اطراف پارك ممنوع شد . از آن زمان "ليندا راتلج" ، نسل شناس از دانشگاه ترنت در اونتاريو، گروهي را رهبري مي كند كه هدفش شناسايي تغييرات جمعيتي گرگ هاست.
نتايج منتشر شده اخير آنها نشان مي دهد كه پس از ممنوعيت سال 2001 تعداد گرگ ها در پارك ثابت مانده است، زيرا حيوانات بيشتري به علل طبيعي مي مردند. هم چنين اين گروه ، تغييراتي سريع را در ساختار اجتماعي گرگ ها شناسايي كرد تا قبل از اين ممنوعيت ، حيوانات كمي تا سن 5 سالگي زنده مي ماندند و يك گله عادي شامل تعداد انگشت شماري از گرگ هاي نامرتبط به هم بود.
پس از يك دهه ، هم اكنون گله ها مانند گله هاي يلو استون ، متشكل از يك زوج والد ـ يك گرگ ماده و يك گرگ نر نامرتبط ـ و 2 تا 3 نسل از فرزندان هستند. اين گذار به سوي گله هاي با ثبات تر و خانواده محور ، با تغييراتي در رژيم غذايي گرگ ها همراه بوده است . تا قبل از سال 2001 ، گرگ ها با وجود وفور گوزن هاي شمالي و گوشت آنها كه معادل 6 گوزن عادي در يك حيوان بزرگ سال بود، به ندرت يك گوزن شمالي را شكار مي كردند.
البته اين امر امروز تغيير كرده است و غالبا يك گوزن شمالي منبع اوليه غذاي برخي گله ها را تشكيل مي دهد. اين بدين معني است كه گرگ هاي جوان تر ، در حال يادگيري استراتژي پيچيده تري نسبت به بزرگ ترها هستند و اين همان چيزي است كه هابر به آن مي انديشيد. همكار راتلج ، "كرن لاولس" مي گويد : "شكار طعمه بزرگ تر ، نيازمند مهارت بيشتر و يادگيري اجتماعي به عنوان بخشي از زندگي شكارچي هاست."
گرگ هاي ناحيه محافظت شده الگونكين به روشني تغيير رفتار داده اند. هابر معتقد بود كه اجازه دادن به گرگ ها براي بروز رفتارهاي اجتماعي طبيعي ، هم گرگ ها و هم محيط زيست را منتفع مي سازد.
نواحي زادگاه گرگ ها
مطالعات پارك يلواستون و پارك ملي بنف در آلبرتاي كانادا نشان داده اند كه گله هاي صدمه نديده گرگ ها ، منجر به افزايش تنوع گياهان و پرندگان نغمه سرا شده اند.
هابر معتقد بود كه دليل موجهي براي كشتن گرگ ها وجود ندارد و مديران حيات وحش با يكسان تلقي كردن گرگ هاي بسيار اجتماعي با گوزن هاي وحشي ، اشتباه بزرگي را مرتكب مي شوند.
همزمان با رشد تدريجي تعداد گرگ هاي امريكاي شمالي و ممنوعيت شكار ، ايده هاي هابر مورد آزمون قرار مي گيرند.
وي مدافع سرسخت محدوديت شكار در پاك ملي بود. اما در 6 مارس ، مقالات آلاسكا ممنوعيت شكار گرگ هاي را در خارج از محدوده شرقي پارك لغو كردند.
در تاريخ 3 اكتبر شكارچيان يكي از گرگ هايي را كه از قطعه اي راديويي به گردن داشت و به مدت 5 سال از 7 سال تحت بررسي و مطالعه گروه اسميت بود را شكار كردند.
طي 4 هفته بعد ، جفت و دو گرگ ديگر از همان گله نيز شكار شدند. تمامي گرگ هايي كه گردن بند راديويي داشتند و اكثر گرگ هاي با تجربه گله ، در حال حاضر مرده اند. اين در حالي است كه سرنوشت ساير اعضاي باقي مانده هنوز مشخص نيست . در واكنش به شكار گرگ ها ، عكس العمل ها در اين خصوص شدت يافته اند.
"ويليام رابيل"، از دانشگاه ارگون ، مي گويد بايستي ناحيه حفاظت شده بزرگي در اطراف پارك تعبيه شود تا گرگ هاي درون پارك ، شكار نشوند. اين گرگ ها ، به حفظ تعادل اكوسيستم پارك كمك مي كنند. اگر گرگ هاي پارك شكار شوند، ساير گرگ ها قطعا تغيير رفتار خواهند داد.
راتلج و اعضاي گروه او از سياست هاي حفاظت گرگ ها دفاع كرده و پويايي هاي اجتماعي حيوانات را نيز مورد ملاحظه قرار مي دهند. وي مي گويد : "ساختار اجتماعي خانواده محور گرگ ها طي ميليون ها سال تكامل يافته است."
جست و جوي فوايد اين نوع رفتار براي گرگ ها و دنياي اطراف آنها ناشناخته مانده است اما اين رفتارها بدون شك ، بخشي از زندگي طبيعي آنهاست.
هابر و گفت و گويي كه ژانويه 2009 به چاپ رسيد ، تاييد كرده بود كه گروه هاي پيچيده خانوادگي گرگ ها ، چيزي است كه آنها را از ساير حيوانات متمايز مي سازد.
منابع:
نيوساينتيست ، 12 ژوئن 2010
دانشمند شماره 566
/ع
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}